متن ادبى
متن ادبى
من سكوت را دوست دارم به خاطر ابهت بى پايانش
فرياد را مى پرستم به خاطر انتقام گمگشته در عصيانش
فردا را دوست دارم به خاطر غلبه اش بر فلك كج مدار
پاييز را مى پرستم به خاطر عدم احتياج و عدم اعتنايش به بهار
آفتاب را دوست دارم به خاطر وسعت روحش
كه شب ناپديد مى شود
تا ماه فراموش كند حقيقت تلخى را كه از او نور مى گيرد
و زندگى ايده آل من است
و من آن را تقديس مى كنم
به خاطر اينكه روزى هزار بار نابودش مى كنند
امّا هرگز نمى ميرد
فرياد را مى پرستم به خاطر انتقام گمگشته در عصيانش
فردا را دوست دارم به خاطر غلبه اش بر فلك كج مدار
پاييز را مى پرستم به خاطر عدم احتياج و عدم اعتنايش به بهار
آفتاب را دوست دارم به خاطر وسعت روحش
كه شب ناپديد مى شود
تا ماه فراموش كند حقيقت تلخى را كه از او نور مى گيرد
و زندگى ايده آل من است
و من آن را تقديس مى كنم
به خاطر اينكه روزى هزار بار نابودش مى كنند
امّا هرگز نمى ميرد
1 Comments:
خیلی معنی دار و قشنگ بود .
راستی اون چیزی که برای تو یکی از میلات فرستادی بعد گفتی میخوای تو وبت بذاری چرا هنو نذاشتی قشنگ بود بذار .
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home